زندگی پر از شیرینی

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

داستان کوتاه وزن دعای خالص




   


زني با لباسهاي كهنه و نگاهي مغموم، وارد خواروبار فروشي محل شد و با فروتني از فروشنده خواست كمي خواروبار به او بدهد.


وي گفت كه شوهرش بيمار است و نمي­تواند كار كند، كودكانش هم بي­غذا مانده­اند.


فروشنده به او بي­اعتنايي كرد و حتي تصميم گرفت بيرونش كند. زن نيازمند باز هم اصرار كرد. فروشنده گفت نسيه نمي­دهد.


مشتري ديگري كه كنار پيشخوان ايستاده بود و گفت و گوي آن دو را مي­شنيد به فروشنده گفت: ببين خانم چه مي­خواهد خريد او با من.


فروشنده با اكراه گفت: لازم نيست، خودم مي­دهم!


-  فهرست خريدت كجاست؟ آن را بگذار روي ترازو، به اندازه وزنش هر چه خواستي ببر !


زن لحظه­اي درنگ كرد و با خجالت، تكه كاغذي از كيفش درآورد و چيزي روي آن نوشت و آن را روي كفه ترازو گذاشت.


همه با تعجب ديدند كه كفه ترازو پايين رفت.


خواروبار فروش باورش نمي­شد اما از سرناباوري، به گذاشتن كالا روي ترازو مشغول شد تا آنكه كفه­ها با هم برابر شدند.


در اين وقت؛ فروشنده با تعجب و دلخوري، تكه كاغذ را برداشت تا ببيند روي آن چه نوشته است.


روي كاغذ خبري از فهرست خريد نبود، بلكه دعاي زن بود كه نوشته بود:


اي خداي عزيزم! تو از نياز من باخبري، خودت آن را برآورده كن.


 


فروشنده با حيرت كالاها را به زن داد و در جاي خود مات و مبهوت نشست.


 


زن خداحافظي كرد و رفت و با خود انديشيد: 


فقط خداست كه مي­داند وزن دعاي پاك و خالص چقدر است...


 


برگرفته از نشريه بشري:  اولين نشريه ويژه كم بينايان و نابينايان


 






جمله روز : برگ در انتهاي زوال مي افتد و ميوه در انتهاي کمال بنگر که تو چگونه مي افتي...


 


 


   burleigh accommodation


گروه اینترنتی ایرنین مدرن | http://groups.yahoo.com/group/iranin_modern/join









اين ايميل را براي دوستانتان نيز ارسال کنيد.....


آموزش گام به گام ثبت نام و فعالیت در بزرگترین گروه فارسی زبان یاهو ( ایرنین مدرن )


اگر اين ايميل را از طرف دوستانتان دريافت کرده‌ايد، مي‌توانيد با عضويت در گروه ایرنین مدرن هر روزايميل‌هاي ما را با موضوعات متنوع دريافت کنيد..
 براي
عضويت رايگان در گروه ایرانین مدرن، اينجا رو کليک کنيد..



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر